جدول جو
جدول جو

معنی ابن عطیف - جستجوی لغت در جدول جو

ابن عطیف
(اِ نُ عَ)
حسن بن موسی بن احمد دمشقی. ادیب و فقیه حنفی. با برادر خویش رمضان بن موسی به دمشق علم آموخت و در یکی از جامعهای دمشق بمنصب خطابت نائل آمد و در هفت سال آخر عمر به فالج مبتلا شد و در دمشق درگذشت. مولد او به سال 1020 ه. ق. و وفات در سنۀ 1094 بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ عُ طَ)
فرزند عطیر، حکمران رها. نصرالدوله بن مروان رها راتسخیر کرد و عطیر را بکشت و سپس بشفاعت صالح بن مرداس این شهر را به ابن عطیر بازداد و او در حدود سال 420 ه. ق. آنجا را بطاغیۀ روم واگذاشت و این امر سبب وقوع محارباتی چند میان ابن مروان و روم گردید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طَ)
صاحب کتاب افعال
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ)
زین الدین ابوالحسن یحیی بن عبدالمعطی بن عبدالنور الزواوی مغربی حنفی. یکی از ائمۀ نحو و لغت. مولد او به سال 564 ه. ق. وی نحو و فقه به الجزائر نزد ابوموسی جزولی فراگرفت و سپس بمشرق شد و زمانی دراز در دمشق ببود و بدانجا نخست شاگردی ابن عساکر کرد. پس از آن بتدریس نحو پرداخت و خلقی کثیر بر وی گرد آمدند واز علم او فائده ها گرفتند و تصنیفات مفیده کرد تا آنگاه که ملک کامل او را بهجرت مصر ترغیب کرد و او به مصر شد و در جامع عتیق بتعلیم ادب پرداخت و در آنجاراتبه و وظیفۀ مقرر داشت و تا آخر عمر یعنی سلخ ذی القعده 628 همین شغل ورزید. قبر او نزدیک تربت امام شافعی بقاهره است. و زواوی نسبت به زواوه نام قبیله ای بزرگ است در ظاهر بجایه از اعمال افریقیه. او راست: الدرهالالفیّه که ابن مالک بدو تفضیل سبق میدهد و الفصول الخمسین نیز در نحو و البدیع فی صناعهالشعر
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوعبدالله محمد بن حجاج بن ابراهیم حضرمی اشبیلی اندلسی. از مشایخ صوفیه. او به سال 707 ه. ق. در نودواندسالگی به مکه درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عُ نَ)
ابوالمحاسن محمد بن نصرالدین بن نصر بن الحسین بن عنین الانصاری، ملقب به شرف الدین. اصل او از کوفه و مولد اوبه دمشق به سال 549 ه. ق. بوده است. ابن خلکان گوید او خاتمۀ شعراست و پس از او چون وی شاعری برنخاست و در تمام اسالیب شعر استاد بود و بر ادب و اشعار عرب اطلاع و بصیرتی تام داشت و بهجا و ثلب اعراض مردم مولع بود چنانکه در قصیده ای دراز عده ای کثیر از رؤسای دمشق را هجا گفت، آن قصیده موسوم به مقراض الاعراض است و سلطان صلاح الدین برای این بدزبانی او را از دمشق نفی کرد و او ببلاد شام و عراق و جزیره و آذربایجان و خراسان و غزنه و خوارزم و ماوراءالنهر و هند سفر کرد و سپس به یمن شد و در آن وقت سیف الاسلام طغتکین بن ایوب برادر سلطان صلاح الدین امیر یمن بود و بدانجا مدتی ببود و از یمن از راه حجاز به مصر رفت و به دمشق بازگشت و ابن خلکان در شهر اربل صحبت او درک کرده است و در این وقت او از دست ملک معظم شرف الدین عیسی بن الملک العادل صاحب دمشق رسول بود و چون سلطان صلاح الدین درگذشت و ملک العادل به دمشق جانشین او شد قصیده ای رائیه در وصف دمشق بگفت و از کربت غربت شکایت کرد و دستوری بازگشت به دمشق خواست و ملک عادل به او رخصت انصراف داد. خود او دیوان خویش گرد نکرد لکن یکی از مردم دمشق مجموعۀ کوچکی از اشعار او فراهم کرد. و آن ده یک تمام گفته های ابن عنین نیست. در آخر دولت الملک المعظم و مدت ولایت ملک الناصر مقام وزارت یافت و چون ملک اشرف بسلطنت رسید او را عزل کرد و وی در خانه خویش منزوی گشت و در ربیع الاول 630 به دمشق درگذشت و در ارض مزّه بمسجدی که ساخته بود دفن شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَلْ لا)
ابوبکر حسن بن علی نهروانی شاعر. یکی از ندمای معتضد خلیفۀ عباسی. وفات به سال 318 ه. ق. و او را اشعار رائقه است، ازجمله قصیده ای است در رثاء گربۀ خویش که کبوتران همسایه را خورده و همسایه او را بقصاص بکشته است. گویند در این مرثیه از گربه و قتل او به ابن معتز و کشته شدن او کنایت کرده است و از آن قصیده است:
یا هرﱡ فارقتنا و لم تعد
و کنت عندی بمنزل الولد
فکیف ننفک ّ عن هواک و قد
کنت لنا عده من العدد
تطرد عنا الأذی ̍ و تحرسنا
فی الغیب من حیه و من جرد (کذا)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ)
ابومحمد بهاءالدین عبدالله بن عبدالرحمن الهاشمی المصری. از مشاهیر ائمۀ نحو و قاضی القضاه مصر، از نسل عقیل بن ابی طالب. مولد او به سال 697 ه. ق. و وفات بسنۀ 769. او راست: کتاب الاوهام الواقعه للنووی و ابن الرفعه. کتاب الجامعالنفیس. کتاب تفسیر. شرحی به نام کتاب المساعد بر تسهیل ابن مالک و شرحی بر الفیۀ او و این شرح یکی ازشروح مکمل و مقبول الفیه است چنانکه بعض اعاظم نحات مانند سیوطی و سجاعی بر آن شرح و حاشیه نوشته اند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَطْ طا)
احمد بن عبدالملک. پدر او ادیبی دانشمند بوده و خود او بمذهب اسماعیلیه گرائیده. و اسماعیلیان اصفهان او را بریاست برگزیدند. عاقبت ملکشاه سلجوقی اورا دستگیر کرد و به سال 500 ه. ق. بقتل رسانید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
احمد بن عبیدالله بن سیف سجستانی، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ دی ی)
ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمید بن زکریای منطقی، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد. شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 ه. ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتاد ویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست: ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا (مبحث الشعر) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو (کتاب الحروف) و ترجمه شروح ثامسطیوس، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعۀ ثاوفرسطس و کتاب الزراعۀ قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه (رجوع به ورقۀ سلیمانی شود) کتابت میکند
ابواحمد عبدالله بن عدی (242-323 ه. ق.). محدث ایرانی از مردم جرجان. عراق و مصر و شام و حجاز را در طلب حدیث سیاحت کرده. و در استراباد درگذشته است. او راست: کتاب کامل در جرح و تعدیل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طَیْ یِ)
ابوالفرج عبدالله. حکیم و طبیبی مشهور، معاصر ابوعلی بن سینا. از اطبای بیمارستان عضدی بغداد. او صحبت ابن بطلان و چند طبیب مشهور دیگر درک کرده و ابوعلی تألیفات طبی او را تحسین میکرده لکن به کتب فلسفی او وقعی نمی نهاده است. او را با ابن سیناو ابن هیثم مکاتباتی است و تا سال 435 ه. ق. حیات داشته است. وی صاحب تصنیفات بسیار است و در سهولت تألیف بمرتبتی بوده که غالباً املا میکرده و کتبه مینوشته اند. بیشتر تألیفات او شروحی است بر تصانیف قدما و هم او را کتبی است که خود ماتن آن است. ازجملۀ شروح طبی اوست: شرحی بر ابیذیمیا و فصول ابقراط. الستهعشر جالینوس. وظائف الاعضاء جالینوس. مسائل حنین. نیز او راست: خلاصۀ ستهعشر جالینوس که آنرا ثمار الستهعشر نامیده است. شروح فلسفی او عبارت است از: شرح مقولات. شرح العباره و انالوطیقای اول و ثانی و طوبیقا و ریطوریقا و بئوطیقا و کتاب الحیوان ارسطو و نیز شرحی بر ایساغوجی فرفوریوس. و ابن عبری گوید کتب ارسطو و نیز تورات را او به عربی نقل کرده است. و کتبی که خود ماتن است: مقاله فی القوی الطبیعیه. مقاله فی الشراب. تعالیق فی العین. مقاله ای در علت مستفرغ بودن اخلاط جز خون. کتاب النکت و الثمار الطبیه و الفلسفیه
لغت نامه دهخدا